.... فریادی از عمق سکوت...
پروانه ی به گِل نشسته ام... اسیردر ساحل بیکران چشمانت... که طوفان نبودنت مرا به این روز در آورده است... ومن منتظر دستان گرم تو ام تا مرا از این زندان برهاند... اما..چه انتظار بیهوده ای... میدانم... دستان تو مال دیگریست و... تنهایی... تنها... برای ...من...
نظرات شما عزیزان:
تاريخ شنبه 30 شهريور 1392
سـاعت
23:3 نويسنده ملودی
Design:MISS ROYA |